تو صداهامو میشنوی؟ نکنه...
#در_حسرت_دفاع_از_حرم
این شبا تو دلم هزارتا حرف
مونده هیشکی نیست بهش بزنم
تو صداهامو میشنوی؟ نکنه...
آره... خاک عالم تو این دهنم
یادمه قدیما تو هیئتمون
تا که چشمم به پرچمت میخورد
اون روزا که بهم حواست بود...
گریههام تا حرم منو میبرد
منتها گوشهی خیالم بود
که یه روزی بیام برات بمیرم
کلی من پای روضه خون ریختم
که یه روزی بیام برات بمیرم...
دوست دارم صدات بزنم «بانو»
دوست دارم صدام بزنی «نوکر»
من یه عمری برا تو لطمه زدم
مادرت رو صدا میزنم «مادر»
من، بدِ آلوده... باشه قبول
منتها شما که خیلی خانومی
یه نگاه هم به این سگت بنداز
زینبی که تراز معصومی...
شنیدم دشمنا میخوان بریزن
تو حریمت... مثل عصر عاشورا...
پس من اینجا براچی جاموندم؟
زینبا ای ملیکهی دو سرا...
شعر اشعار مدافعان دفاع از حرم سوریه حضرت زینب حضرت رقیه