حسین کریمی

شهید مجتبی نجاری، خطخطی‌های حسین کریمی

حسین کریمی

شهید مجتبی نجاری، خطخطی‌های حسین کریمی

نویسندگان
آخرین نظرات

۳ مطلب در آذر ۱۳۹۲ ثبت شده است

شنبه, ۳۰ آذر ۱۳۹۲، ۰۲:۴۶ ب.ظ

رنگش پریده بود...

در نُخَیله بود. با معاویه نشسته بودند زیر سایه چند نخل. 

معاویه پرسید: «شنیده ام که پیامبر به نخل که نگاه می کرده می گفته چقدر خرما دارد. درست هم می گفته. حسن، تو هم علمش را داری؟ می دانی این نخل چند خرما دارد؟!»

فرمود: «پیامبر وزنشان را می گفته من تعداد دانه هایشان را می گویم ؛ چهار هزار و چهار دانه.» به دستور معاویه خرمای همهی نخلها را چیدند‌؛ چهار هزار و سه تا بود. 

امام فرمود: «دروغ نمی گویم. باید یکدانه ی دیگر باشد.»

همه را تفتیش کردند، در دست عبدالله بن عامر بود 

*

*

غلام جوانی را دید که داشت غذا می خورد و سگی روبه روی او نشسته بود. هر لقمه ای که می خورد، لقمه ای به سگ هم می داد.

پرسید: «چرا این طور می کنی؟»

غلام جواب داد: «من خجالت می کشم که خودم غذا بخورم و این سگ گرسنه بماند.»

حضرت خواست به او پاداشی نیکو بدهد. برای همین او را به دلیل این عمل نیک، از مولایش خرید و آزاد کرد و باغی را که در آن کار می کرد، خرید و به او بخشید.

(البدایه و النهایه، ج 8، ص 38)

*

*

آنشب که مرا به آسمان بردند، داخل بهشت شدم. درختی دیدم، بوی خوشی داشت. زیباییش مبهوتم کرده بود. میوه اش اما از خودش بیشتر. درخت دیگری هم دیدم. مثل قبلی.

از جبرئیل پرسیدم: «این دو درخت از تمام درختان بهشت بهترند، نامشان چیست؟»

پاسخ داد:«یارسول الله! اولی حسن است، دومی حسین.»

*

*

رنگش پریده بود. صورتش هم زرد. بند بند بدنش می لرزید ؛ داشت وضو می گرفت.

زردی صورت و لرزش زانوانش بیش تر شد؛

به نماز ایستاده بود.

 

(برگرفته از کتاب « آفتاب  غریب »، روایت داستانی زندگی امام حسین مجتبی علیه السلام از مجموعه کتب 14 خورشید و یک آفتاب)

۰ نظر ۳۰ آذر ۹۲ ، ۱۴:۴۶
حسین کریمی
يكشنبه, ۲۴ آذر ۱۳۹۲، ۰۲:۳۷ ب.ظ

بزرگداشت حاج علی آهی، پیرغلام اهل بیت

۰ نظر ۲۴ آذر ۹۲ ، ۱۴:۳۷
حسین کریمی
سه شنبه, ۱۲ آذر ۱۳۹۲، ۰۹:۳۹ ب.ظ

من دیوانه و تو ذوالفنون

روزی شاه عباس از راهی می گذشت. درویشی را دید که روی گلیم خود خوابیده است و چنان خود را جمع کرده که به اندازه ی گلیم خود درآمده. شاه دستور داد یک مشت سکه به درویش دادند...

"این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست" استثناء هم دارد گویا. عباسی گفت: "آن کسی که می گوید دیوانه علی اکبر است را ببرید و در تیمارستان بستری کنید." هی... تو برو و همان تئوری پردازی هایت را کامل کن؛ تو را چه به تحلیل جنون بر اباعبدالله...

۴۱ نظر ۱۲ آذر ۹۲ ، ۲۱:۳۹
حسین کریمی