حسین کریمی

شهید مجتبی نجاری، خطخطی‌های حسین کریمی

حسین کریمی

شهید مجتبی نجاری، خطخطی‌های حسین کریمی

نویسندگان
آخرین نظرات
چهارشنبه, ۲۳ مرداد ۱۳۹۲، ۰۳:۱۶ ب.ظ

داداش مجتبای گلم… (شهید مجتبی نجاری)

داداش مجتبای گلم

یک سال و چند ماه پیش بود که مجتبی نجاری، در یک دوره آموزشی از میان جمعمان پرکشید و به درجه رفیع شهادت نائل شد. متن زیر چند خاطره کوتاه است از زندگی شهید مجتبی نجاری، خادم هیئت کربلا و از اعضای فعال گروه جهادی راه کربلا و از ساکنین شهرک شهید محلاتی...

آخرین نوکری

اگه اشتباه نکنم میلاد امام رضا علیه‌السلام بود آخرین مناسبتی که با مجتبی تو هیئت نوکری کردیم؛ یا امام رضا بعد از مراسم دم در وایساده بود و غذا پخش می‌کرد؛ مثل همیشه؛ نوکری نوکرای امام حسین

پیشنهاد

۴-۵ روز زودتر از گروه جهادی هیئت رفته بودیم پیش قراول؛ شب آخر بود و بچه‌ها فردا می رسیدن؛ نشسته بودیم دور هم و بحث می‌کردیم که فردا چه جوری از بچه‌ها استقبال کنیم؛ هر کسی یک طرحی داشت؛ پیشنهاد مجتبی هم این بود: “یه سطل بذاریم دم در تا بچه‌ها لباسای چرکشون رو بریزن توش؛ من می شورمشون” مثل همیشه؛ نوکری نوکرای امام حسین

فقط یک چیز

چهلم مجتبی بود؛ داشتم فکر می‌کردم اگه بخوایم یه درس، یه یادگاری، یه چیزی از مجتبی آویزه گوشم کنم؛ اون چی باید باشه یه چیزی یادم اومد و فهمیدم که مجتبی درس اصلی و کد مهمی رو لحظه آخر به همه مون داده؛ میگن آخرین جمله‌ای که گفته فقط یه چیز بوده: “یا زهرا

همه جا با ماست

الان دیگه هر گوشه‌ای رو نگاه می‌کنم؛ یه نشون از مجتبی به چشمم میخوره؛ باورم نمیشه جهادی بریم کرمان؛ محرم سینه زنی راه بندازیم؛ پیاده بریم مشهد؛ فاطمیه موقع سمنوپزون باورم نمیشه تو هیچکدوم از کارای هیئتمون مجتبی حواسش به ما نباشه

نگاهت را دیدم

(بعد از اولین سفر جهادی بدون تو)

و تو ای مجتبا! من فهمیدم و دستت را خواندم وقتی داشتی لحظه لحظه سفر جهادیمان را رصد می‌کردی و زیر نظر گرفته بودی‌اش نگاهت درست خورد توی کله من و شناختمش؛ من نگاه تو را نفهمم و نشناسم باید بروم بمیرم! که من با تو کلی جهاد کرده‌ام عزیز دلم من با تو کلی دسشویی شسته‌ام و کلی خاکشیر ساخته‌ام برای بچه‌ها انوقت توقع داری نگاهت را حس نکنم؟ بیل می‌زدم تو جلوی چشمهایم بودی؛ درس می‌دادم تو را نظاره می‌کردم؛ ماشین را هل می‌دادم تو مقابلم رژه می‌رفتی؛ سفره پهن می‌کردم یک سرش را تو گرفته بودی اصلا لحظه‌ای از جهاد نبود که تو چهارچشمی ما را نمی‌پاییدی؛ من این را فهمیدم از همان جا که قبل از سفر دعوتمان کردی بر سر مزارت

و دنیا را نمی‌دهم به همان دم که مداحی برای شهید نجاری، داداش مجتبای گلم را پشت وانت می‌خواندیم و بغضم یک لحظه فاصله داشت با ترکیدن

“توفیق  شهادت تو به ما گرچه ندادی / عشق ِ شهدا بر دل آلوده نهادی / ما تحت ِ لوای نظر لطف ولایت / خیبرشکنانیم در اردوی جهادی/ خاکی و مست و افلاکی شبیه نجاری عشق شهادت/ خالیه جای نجاری محرما توی کوچه هیئت


جهادی اردو جهادی اردوی جهادی سفر جهادی خاطرات دلنوشته یادداشت سفرنامه حسین کریمی جنوب کرمان قلعه گنج چاه داد خدا مارز گلدشت کلچاک پشک چارتایی اردوگاه آورتین ریگ آباد حضرت رقیه گروه جهادی راه کربلا شهرک شهید محلاتی مینی سیتی هیئت کربلا شهید مجتبی نجاری ایثار 8 مسجد انصارالحسین مسجد امام خمینی

نظرات (۳۳)

یا حسین
در بهشت
سلام

من امشب خیلی اتفاقی ایشون رو شناختم
در واقع عکسشون رو دیدم و خاطراتی که شما گفتین

میشه کمی از ایشون بگین و نحوه شهادتشون رو بگین

ممنون میشم

ان شاالله با پنج تن همنشین باشن

یاعلی

مجتبی جان هیچ وقت رفتنت رو باور نمیکنم.هنوز فکر میکنم تو اردو جهادی هستی و میای:((


یه پلاک ، که بیرون زده از دل خاک
روی اون ، اسمیه از یه جوون
یه پلاک ، از دل خاک
یه پوتین ، فقط مونده از یه جوون که خوابید روی مین
استخون ، یه کلاه با یه عکس وصیت نامه ی غرق خون
یه جوون ، که پدر شد و پر زد و دخترکش رو ندید
دختری ، که پدر رو ندید و آغوش پدر نچشید
یه پدر ، بیست و چند ساله و چند ماهه چشماشو دوخته به در
مادری ، منتظر واسه دیدن قامت و روی پسر
یه پلاک ، از دل خاک…

عشق یعنی یه پلاک ، که زده بیرون از دل خاک
عشق یعنی یه شهید ، با لبای تشنه سینه چاک
عشق یعنی یه جوون ، یه جوونه بی نام و نشون
عشق یعنی یه نماز ، با وضو گرفتن توی خون
عشق یعنی انتظار، تو دل یه مادر بیقرار
چشم تر مونده به راه ، واسه نشون یه مزار
عشق یعنی یه پدر ، که شبها بیداره تا سحر
عشق یعنی یه خبر ، خبر یه مفقود الاثر
یه پلاک ، که بیرون زده از دل خاک
روی اون ، اسمیه از یه جوون
یه پلاک ، از دل خاک

یه پلاک،که بیرون زده از دل خاک،روی اون،اسمیه از یه جوون…

یه پلاک از دل خاک…

یه پوتین،فقط مونده از یه جوون که خوابید روی مین…

استخون،یه کلاه با یه عکس، وصیت نامه ی غرق خون…

یه جوون،که پدر شد و پر زد و دخترکش رو ندید،دختری که پدر رو ندید و آغوش پدر نچشید…

یه پدر،بیست و چند سال و چند ماهه چشماشو دوخته به در،مادری منتظر واسه دیدن قامت و روی پسر

یه پلاک از دل خاک…
 پسرخاله خوبم هر وقت این وبلاگ رو سر میزنم فقط اشکام سرازیر میشه .خاطرات خوب و کمی داشتیم ولی چون خیلی خوب بود دلم میسوزه. مثل آخرین بار که دیدمت عروسی فاطمه تازشب عروسی از اردوی جهادی برگشته بودی و چقدر ..............
پاسخ:
...
سلام.
خیلی متاثر شدم. خدا گلچینه.....

خد ایشون رو با اهل بییت و دوستداران اهل بیت علیهم السلام محشور کنه....
یازهرا(سلام الله علیها)
السلام علیکم یا انصارالله
۱۳ مرداد ۹۳ ، ۱۶:۲۴ سید هادی حسینی
و لا تحســبن الذین قتلــوا فی سبیل الله امـواتا بل احــیا عند ربهم یرزقــون

وب خوبی دارید در صورت تمایل تبادل لینک می کنیم. اطلاع از شما
التماس دعا
در یک دوره آموزش نظامی که مربوط به بسیج میشد و در شمال برگزار میشد به شهادت رسیدن.
۰۸ تیر ۹۳ ، ۰۴:۴۵ Warrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrr
سلام

میتونین بیشتر درباره نحوه شهادت بگین؟ دوره آموزشی چی ؟
۰۹ خرداد ۹۳ ، ۱۷:۴۴ دختری از تبار تسنیم
خدا رحمت کنه
مرگ جوان خیلی سخت و تکان دهنده است،
خوش به سعادت ایشون که به این مقام رسیدن، وگرنه همه میمیریم...
مجمع راه شهدا اصفهانhttp://rahshohada91.blogfa.com
۱۵ دی ۹۲ ، ۲۲:۳۸ سجاد مؤذنی
باید از خدا "پروا" کرد
تا
"پر" "وا" کرد
.
.
.
مطلب جدید در تاریخ : 20 دی
منتظر حضور گرم شما همراه با نظرات خوب و سازنده ی شما دوست گرامیَ
۱۷ آذر ۹۲ ، ۱۴:۲۹ سوره تماشا

خدایش بیامرزاد....

 

"ما وارثان خون حسین علیه السلام هستیم و ما را در مبارزه کردن با کفار هیچ ترس و واهمه ای نیست."
شهید عبدالحسین رضایی

حـتـــــــــــــــــما ببینید !!!
بالاتر از خون شهیدان، ارزش جوانی ست که می تواند گناه کند، اما نمی کند.
                                                                    حضرت امیر(ع)

سلام...

خدایش بیامرزاد...

امام صادق علیه السلام:
دوستان خدا آنانند که هنگامی که مشاهده کنند، مردم حرامهای خدا را حلال می شمارند، مانند پلنگ زخم خورده غضبناک شوند.

شهادت مظلومانه قرآن ناطق امام صادق علیه السلام بر تمامی مسلمین تسلیت باد.
بسم الله...
سلام علیکم؛ خدا رحمت کنه برادر شهیدمون رو...
یه سوال دارم: تصمیم ندارید در طرح مشترکمون شرکت کنید؟... میخواهیم بنیادین کار کنیم...
یا زهرا(س)
" پزشک خصوصی؟! "
خاطره ای از مقام معظم رهبری امام خامنه ای
منتظر حضور و نظرات شما هستم.
۲۷ مرداد ۹۲ ، ۱۸:۰۷ پایان خوب انتظار
سلام..خدا رحمتشون کنه..روحشون شاد..ممنون از حضورتون..وب قشنگی دارید..مطالبش هم زیباست..خوشحال میشم تبادل لینک داشته باشیم..

سلام

بروزیم با اولین تایپوگرافی وبلاگم

خوشحال می شم سر بزنید

یا علی مدد!

سلام

بروزیم با اولین تایپوگرافی وبلاگم

خوشحال می شم سر بزنید

یا علی مدد!

سلام


خدا رحمتش کنه
با ارباب بی کفنش محشور بشه ایشاالله

ـــــــــــــــــــــــ
خدا قوت

بروزیم به مناسبت 8 شوال
سلام علیکم
“مسلمانی به شیوه سریال های ترک!”

منتظرحضورتون هستیم.
در پناه حضرت حق
سلام
من هر چی گشتم پیدا نکردم اونوقت چطوری شهید شدند ؟
زنده نگه داشتن شهدا کمتر از خود شهادت نیست
مقام معظم رهبری
 با سلام
خداوند روح همه شهدای کشور رو قرین رحمت کنه. انشاالله...
دوست عزیز منتظر شما هستم.

سلام

 

خدا رحمتشون کنه ، یادشان جاوید باد.

 

یا علی

سلام علیکم
از عنایت شما متشکریم
خدا انشاالله رحمتش را شامل حال ایشون بکنه و هم چنین جنابعالی
اگر مایل به تبادل لینک هستید ما رو خبر کنید.

منتظر پاسختون هستیم.
اللهم الرزقنا توفیق الشهادت فی سبیلک
مجتبا جون یادت بخیر
ما رو تنها گذاشتی رفتی
خدا رحمتش کنه...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی