حسین کریمی

شهید مجتبی نجاری، خطخطی‌های حسین کریمی

حسین کریمی

شهید مجتبی نجاری، خطخطی‌های حسین کریمی

نویسندگان
آخرین نظرات

۲۶ مطلب با موضوع «مثلا شعر (آئینی)» ثبت شده است

چهارشنبه, ۸ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۴:۳۷ ب.ظ

تو صداهامو میشنوی؟ نکنه...

#در_حسرت_دفاع_از_حرم


این شبا تو دلم هزارتا حرف

مونده هیشکی نیست بهش بزنم

تو صداهامو میشنوی؟ نکنه...

آره... خاک عالم تو این دهنم

 

یادمه قدیما تو هیئتمون

تا که چشمم به پرچمت میخورد

اون روزا که بهم حواست بود...

گریه‌هام تا حرم منو میبرد

 

منتها گوشه‌ی خیالم بود

که یه روزی بیام برات بمیرم

کلی من پای روضه خون ریختم

که یه روزی بیام برات بمیرم...

 

دوست دارم صدات بزنم «بانو»

دوست دارم صدام بزنی «نوکر»

من یه عمری برا تو لطمه زدم

مادرت رو صدا میزنم «مادر»

 

من، بدِ آلوده... باشه قبول

منتها شما که خیلی خانومی

یه نگاه هم به این سگت بنداز

زینبی که تراز معصومی...

 

شنیدم دشمنا میخوان بریزن

تو حریمت... مثل عصر عاشورا...

پس من اینجا براچی جاموندم؟

زینبا ای ملیکه‌ی دو سرا...



شعر اشعار مدافعان دفاع از حرم سوریه حضرت زینب حضرت رقیه

۱ نظر ۰۸ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۶:۳۷
حسین کریمی
شنبه, ۲۲ اسفند ۱۳۹۴، ۰۲:۳۴ ب.ظ

سرنوشت حسین اینگونست...

کوتاه برای فاطمیه 


ناگهان در سکوت یک خانه

آتشی پنجه بر درش انداخت

مادری پشت درب و شعله و دود

نگهش را به همسرش انداخت


کودکانش چقدر می‌ترسند

خانه‌ای که اسیر شعله شود…

غیرت مرد چون لگد بخورد

پسرش زودتر شکسته شود


«مادرم را دگر کتک نزنید»

التماس غرور یک پسرست

وسط کوچه و زمین خوردن…

درد پهلو و سینه دردسرست


 

ازدحامی ز خیل نامردان...

کودکی زیر دست و پا مانده

سرنوشت حسین اینگونست

روز گودال کربلا مانده

 

کودک قصه‌‌های این کوچه

آخرین لحظه‌های عمرش بود

پیرمرد غریب عاشورا

یاد مادر فقط به فکرش بود

 

باز هم زیر دست و پا رفت و…

نانجیبان به جانش افتادند

زینت دوش حضرت خاتم

مادر و خواهرانش افتادند…

 

تشنگی زیر دست و پا سخت است

آسمان دود شد به چشمانش

میزند هی نفس نفس آقا

ای فدای لبان و دندانش…



وای مادرم... غریب مادر حسین...

شعر اشعار روضه حضرت فاطمه زهرا شهادت فاطمیه امام حسین گریز کربلا فاجعه منا

۳ نظر ۲۲ اسفند ۹۴ ، ۱۴:۳۴
حسین کریمی
چهارشنبه, ۲۵ آذر ۱۳۹۴، ۰۱:۱۰ ب.ظ

شهادت امام حسن عسکری علیه‌السلام

سوغات سامرا... 


زائر خسته و دل‌آزرده

تا که از دور سامرا را دید

همه‌ی غصه‌ها و غم‌هایش

رفت و خورشید آشنا را دید

 

السلام علیک ای دو غریب...

السلام علیکما مسموم...

پس شکوه حریم سامره کو!؟

السلام علیکما مظلوم

 

پدر خوب حضرت مهدی

در جوانی شبیه مادر خود

تک و تنها میان لشگرها

غصه‌دارِ نبودِ گوهر خود

 

جگرش مثل شعله می‌سوزد

مرهمی بر غروبِ آقا نیست

غربت از نام حضرتش پیداست

راز تنهائیِ حسن‌ها چیست؟


تا که از درد بر زمین افتاد

یاد پهلوی مادرش افتاد

فکر یک کوچه و در و یک میخ...

فکر آن غصه در سرش افتاد


پسرش جای جعفر کذاب

آمد از ره به سوی بالینش

السلام علیک یا ابتاه…

به فدای نماز و تلقینش

 

روی خاک و بدون غسل و کفن

جسم بابای حضرت سجاد

و نمازی که ماند و خوانده نشد

زیر سم ستور و ای فریاد



شعر اشعار روضه شهادت امام حسن عسکری - حسین کریمی - شعر ااشعار سامراا زیارت

۱ نظر ۲۵ آذر ۹۴ ، ۱۳:۱۰
حسین کریمی
چهارشنبه, ۲۹ مهر ۱۳۹۴، ۰۳:۰۲ ب.ظ

سرِ زانو

با سر زانوی بی طاقت خود می‌آیم...

چقَدَر اکبرِ اصغرشده تکرار شده

 

غیرت‌الله... ببین عمه به بالای سرت...

گفت‌وگو در وسط هلهله دشوار شده...

 

به استقبال غزلی از آقای قاسم نعمتی

شعر اشعار روضه شب هشتم محرم حضرت علی کبر

۲ نظر ۲۹ مهر ۹۴ ، ۱۵:۰۲
حسین کریمی
دوشنبه, ۲۶ مرداد ۱۳۹۴، ۰۴:۴۳ ب.ظ

ای امام رئوف و احساسی...

وقتی در بهشت دلت هوای بهشت کند...


من به یادت تمام شبها را

تا سحر گریه گریه بیدارم

از برای نبودنِ پیشت

از خودم لحظه لحظه بیزارم

 

عاشقانه کنار تو دارم

من همه خاطرات شیرینم

یک نفس گریه تا سر صبح

در غم خاطرات دیرینم

 

یکی از دوستان خوشبختم

گفته از حالتان خبر دارد

تازگی در کنارتان بوده

بوی برگشتِ از سفر دارد

 

دو سه شب پیش مجلسی بودم

روضه خوان یاد صحنتان افتاد

کربلا حرف دوریِ تو میان

آمد و آه و گریه و فریاد...

***

خوش به حال کسی که در صحنت

یاد باران کربلا افتاد

ای امام رئوف و احساسی

بر دلم شور نینوا افتاد

                     

خوش به حال منی که در صحنت

یاد باران کربلا هستم

ای امام رئوف و احساسی

دل به آقائیه شما بستم...

۰ نظر ۲۶ مرداد ۹۴ ، ۱۶:۴۳
حسین کریمی
پنجشنبه, ۱۶ بهمن ۱۳۹۳، ۰۹:۱۷ ب.ظ

تلافی

به عنایت علی بن موسی‌الرضا

 

زینبین و حسین پشت حسن

بین بابای خویش و مادرشان

ای فدای تحیر آن‌ها...

چه می‌آید ای خدا سرشان

 

حسنش بغض کرده یک گوشه

زینب اما دوان دوان آمد

پسر دیگرش به سر می‌زد

ناله‌هایی ز آسمان آمد

 

مادر خوب ما... چهل نامرد

و مغیره همان حوالی بود

من بمیرم که حیدر کرار

وای بر من که در چه حالی بود

 

بغض یک شوهر زمین‌خورده

که شکسته غرور زیبایش

تازه این ابتدای غم‌ها بود

وای بر روزگار فردایش

 

فضه را هِی صدا... نفس می‌زد

چشم‌هایش پی علی می‌گشت

با خجالت به شوهرش فهماند

چادرش گم شده... ولی می‌گشت

 

کار بالا گرفت و ای فریاد

بین نامحرمان زمین افتاد

بین گودال، عصر روز دهم

زینب قهرمان زمین افتاد

به تلافیّ آن تحیرشان

مادر قد کمان زمین افتاد...


همین نظم، با صدای دلنشین حجت الاسلام و المسلمین شیخ عبدالله کرمی نیا در هیئت کربلا

 

وای مادرم...

شعر اشعار روضه حضرت فاطمه زهرا شهادت فاطمیه

۱۰ نظر ۱۶ بهمن ۹۳ ، ۲۱:۱۷
حسین کریمی