حسین کریمی

شهید مجتبی نجاری، خطخطی‌های حسین کریمی

حسین کریمی

شهید مجتبی نجاری، خطخطی‌های حسین کریمی

نویسندگان
آخرین نظرات
شنبه, ۱۹ مرداد ۱۳۹۲، ۰۱:۰۲ ق.ظ

تمام شد

1

مسخره مان میکنند که به احمدینژاد رأی میدهیم؛ میگویند پیاده روها را دیوار کشی میکند و اسم سمند را میگذارد ذوالجناح. فیلم تبلیغاتی احمدینژاد برای دور دوم انتخبات84، نام کامل و صحیح محمود احمدینژاد را چندبار اعلام میکند. دور اول بسیاری از طرفدارانش اسمش را اشتباه نوشته بودند. شب انتخابات هزار صلوات نذر کردم و فرستادم و خیلی ها هم مثل من. سوم تیر 84، محمود احمدینژاد برگزیده شد برای ریاست جمهوری اسلامی ایران.

ذوق داشتیم برای تنفیذ؛ دکتر خم شد و بوسید دست رهبر را...

شد آنچه باید میشد...

2

«با کمال افتخار اعلام می‌کنم که از امروز کشور عزیز ایران در زمره‌ی کشورهای تولید کننده‌ی صنعتی سوخت هسته‌ای قرار می‌گیرد و اینجانب به عنوان خادم ملت این دستاورد بزرگ را به محضر رهبری فرزانه‌ی انقلاب و به ملت عزیز ایران و همه‌ی ملتهای آزاده‌ی جهان تبریک می‌گویم.»

3

تریبون سازمان ملل؛ احمدینژاد فریاد استکبار ستیزی میزند. هلوکاست را میبرد زیر سوال و از ناعادلانه بودن حق وتو و فلسطین سخن میگوید. عشق میکنیم...

4

همه یک طرف، احمدینژاد یک طرف. خرداد 1388؛ بیشترین مشارکت در انتخابات و رأی 24 میلیونی دکتر. رهبر روز تنفیذ اینطور میگوید:

" رأی قاطع و بی‌سابقه‌ی مردم به رئیس‌جمهور منتخب و محترم، رأی به ویژگی‌هائی است که کارنامه چهارساله دولت نهم بدانها زینت یافته است و سمت و سوی گرایشهای اکثریتِ بی‌چون و چرای ملت را آشکار می سازد. این، رأی به گفتمان پر برکت و عزتمدار انقلاب اسلامی است؛ رأی به استکبارستیزی و ایستادگی شجاعانه در برابر سلطه‌طلبان بین‌المللی است؛ رأی به مبارزه با فقر و فساد و تبعیض و مبارزه با اشرافیگری است؛ رأی به ساده‌زیستی و نزدیکی با مردم و غمگساری از ضعیفان و مستضعفان است؛ رأی به کار و تلاشِ بی‌وقفه و خستگی‌ناپذیر است."

و رقبایش هیچگاه تبریک نگفتند...

5

دکتر رفته به مرز لبنان و اسرائیل برای سخنرانی. استقبال بی نظیر مردم لبنان سوژه اخبار میشود. احمدینژاد پشت شیشه شیشه محافظ ضد گلوله نمیرود...

6

سفر استانی رفته قزوین؛ میدان اصلی شهر تا مزار شهید بابایی کمتر از دو کیلومتر است. ازدحام جمعیت 2 ساعت و 45 دقیقه طولش میدهد. یک سری خود را میرسانند به دکتر و از مشکلاتشان میگویند؛ گوش میدهد. به چند نفر سپرده شماره تلفنشان را یادداشت کنند. رفتیم استانداری؛ گفت چندتا شماره نوشتی؟ گفتم 14تا؛ گفت 7تاش با من، 7تاش با خودت و شروع کرد به زنگ زدن: "سلام، محمود احمدینژاد هستم؛ خدمتگزار شما..."

7

روزقدس 1392، آخرین روزهای دولت احمدینژاد. دکتر نماز را نشسته میخواند...

"مو سر زِمین بودُم با تراکتور. بعد جنگم رفتُم سر همو زمین بی‌تراکتور ..."

(عباس - آژانس شیشه ای)

نظرات (۸)

دلمون برای دکتر تنگ شده
۲۲ مرداد ۹۲ ، ۱۸:۲۶ عمار کوچک آقا
سلام
زیبا بود
اگر مایل به تبادل لینک هستید بفرمائید
انشاالله در پناه حضرت زهرا
یاعلی
۲۲ مرداد ۹۲ ، ۰۹:۰۱ سعید ابراهیمی
سلام داداش
آحسنت، قلم شیرینی دارید، باید بیشتر بنویسید....
یا زهرا.
۲۱ مرداد ۹۲ ، ۱۹:۰۵ آمر معروف و ناهی منکر

آفرین

البته نباید اشتباهاتشو بپوشونیم

هم خوبیاشو بگیم و هم بدیاش

سلام
هرچه بود گذشت
خیلی حیف شد...
خیلی دوسش دارم همیشه
به هیشکی هم ربط نداره!!!!!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی